ما و دکترین شوک

مدت زیادی است که وخامت اوضاع در افغانستان مرا یاد دکترین شوک می‌اندازد. هر بار که اوضاع را مرور می‌کنم به ناچار دکترین شوک وارد ذهنم می‌شود و با آن کلنجار می‌روم. در قسمتی از این بررسی‌های ذهنی هر بار به این نتیجه می‌رسم که ما بار دیگر شاهد پیاده‌شدن چیزی شبیه پروژه‌ی شوک درمانی در افغانستان هستیم. اما داستان این دکترین و نسبت آن با وضعیت موجود در افغانستان چیست؟

ابتدا دکترین شوک:

شروع داستان به سال ۱۹۵۱ بر می‌گردد. در این سال سازمان‌های اطلاعاتی کشورهای غربی برای آغاز یک پروژه‌ی مطالعاتی با تعدادی از استادان دانشگاه دیدار می‌کنند. دیداری که موجب آغاز پروژه‌ی مخفی و سری می‌شود، پروژه‌یی که بعدها دکتر کامرون آن را «شوک درمانی» نام می‌گذارد و نائومی کلاین «دکترین شوک» می‌خواندش. دکتر ایوون کامرون نخستین استاد شوک درمانی است. او با حمایت مالی سازمان سیا، تحقیقات و آزمایشات این پروژه‌ی سری را در دانشگاه مک گیل رهبری کرد. بیمارستان تحت رهبری کامرون به‌زودی مبدل به یک زندان مخوف می‌شود که در آن آدم‌های زیادی چون موش‌های آزمایشگاهی مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند (بیمارستانی بسیار شبیه به آن‌چه در فیلم جزیره‌ی شاترShutter Island  به نمایش درآمده).

ایده‌ی اصلی کامرون این بود که با دادن شوک‌های برقی به بیمار، ذهن بیمار را کاملن خالی کند و یا به عبارت دیگر، گذشته‌ی او را از حافظه‌اش پاک کند. این کار به این دلیل صورت می‌گرفت که کامرون معتقد بود با پاک‌کردن حافظه‌ی بیمار و تبدیل آن به یک لوح سفید می‌توان از نو آن را با چیزهای جدیدی پر کرد. کامرون شوک درمانی را با خواب درمانی و تکرار مداوم پیام‌های ضبط‌شده تلفیق کرد. به این صورت که پس از شوک‌های برقی متعدد بر بدن بیمار، بیمار کاملن استقامت خود را از دست می‌دهد و با رفتن در اغما برای پذیرش هر نوع سازش یا تغییر وضع آماده می‌شود. در این زمان، پیام‌های ازپیش‌ضبط‌شده برای او گذاشته می‌شد، پیام‌هایی که جملاتی را پشت سر هم تکرار می‌کرد. این پیام‌ها و جملات را کامرون و همکارانش نوشته بودند.‌ در نهایت، بعد از آزمایش‌های متعدد یک دفترچه‌ی راهنمای سری به نوشته در می‌آید که در آن توضیح داده شده بود چطور می‌شود مقاومت زندانی‌ها را شکست.

کلید این کار استفاده از شوک بود، شوکی که در نهایت افراد بزرگ‌سال را به حالتی مشابه حالت کودکان در می‌آورد. دیری نگذشت که نتایج این تحقیق مورد استفاده‌ی سازمان سیا قرار گرفت، البته نه در حد اعتراف‌گرفتن از زندانی‌ها (مثلن زندان گوانتانامو) بلکه بسیار فراتر از آن یعنی استفاده‌ی آن در سطح جامعه و چنین هم شد و این دکترین اولین بار در شیلی بعد برازیل، روسیه، عراق و افغانستان و … مورد استفاده قرار گرفت.

همه می‌دانیم که از زمان آغاز مذاکرات حکومت با طالبان، وضع نه‌تنها بهتر بلکه خیلی بدتر شده است. من فکر می‌کنم برای پذیرش آن‌چه برای ما تصمیم گرفته‌اند نیاز است تا جامعه دچار یک شوک چندجانبه شود: فقر و بی‌کاری، کرونا، حملات گسترده‌ی طالبان به ولایات، آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها، و ناامنی گسترده در سطح شهر تا آن‌جا که در کوچه‌ی خودمان هم احساس امنیت نکنیم، همه و همه به یک دلیل انجام می‌شود: ایجاد شوک برای حاکم‌کردن ترس و شکستن مقاومت جامعه و قراردادن جامعه در وضعی که حاضر به پذیرفتن هر چیزی باشد.

دکترین شوک در سطح جامعه چنین اتفاق می‌افتد: ابتدا با دادن شوک‌های مختلف (اقتصادی، سیاسی و امنیتی) جامعه در شرایطی قرار می‌گیرد که حاضر به قبول هر چیزی شود، سپس مرحله‌ی بعدی رخ می‌دهد، یعنی وقتی توسط شوک‌های متعدد جامعه همانند آن بیمار خالی از هویت می‌شود، هویت جدیدی به او داده می‌شود.

پس اگر به‌صورت اجمالی توضیح دهیم، دکترین شوک این موارد را با خود به همراه دارد: شوک (ایجاد ناامنی و ترس)، تکرار پیام‌های ازپیش‌ضبط‌شده و هویت جدید.

اکنون من تلاش می‌کنم بر همین اساس نسبت وضع موجود خودمان را با دکترین شوک توضیح دهم.

همه می‌دانیم که از زمان آغاز مذاکرات حکومت با طالبان، وضع نه‌تنها بهتر بلکه خیلی بدتر شده است. من فکر می‌کنم برای پذیرش آن‌چه برای ما تصمیم گرفته‌اند نیاز است تا جامعه دچار یک شوک چندجانبه شود: فقر و بی‌کاری، کرونا، حملات گسترده‌ی طالبان به ولایات، آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها، و ناامنی گسترده در سطح شهر تا آن‌جا که در کوچه‌ی خودمان هم احساس امنیت نکنیم، همه و همه به یک دلیل انجام می‌شود: ایجاد شوک برای حاکم‌کردن ترس و شکستن مقاومت جامعه و قراردادن جامعه در وضعی که حاضر به پذیرفتن هر چیزی باشد.

و اما تکرار پیام‌های ازپیش‌ضبط‌شده عبارت است از تکرار پشت سر هم اخبار و جزییات گفت‌وگوی طالبان با حکومت و این ‌که آن‌ها به توافق خواهند رسید و وارد بدنه‌ی دولت خواهند شد و از آن پس دزدی وجود نخواهد داشت، انفجار و انتحار نخواهد بود، امنیت خواهد آمد یا پیام‌هایی از این قبیل: جمهوریت، جمهوریت غنی و رفقا تنها راه حل است. و اما هویت جدید عبارت خواهد بود از یک عقب‌گرد، یک عقب‌گرد کامل که در آن آزادی‌های سیاسی و مدنی و هویت ما از بین خواهد رفت.

بدترین وضعی که شوک‌ها به‌وجود می‌آورند این است که ما را درهم می‌شکنند، گیج می‌کنند و با ایجاد ترس، شکستگی و گیجی رابطه‌ی ما را با گذشته نابود می‌کنند. چنین است که بارها این جمله را از زبان مردم می‌شنویم: «خیر است بان امنیت بیایه دیگه هرچی می‌شه شوه، هرکس به قدرت می‌‌شینه، بشینه، فقط امنیت بیایه»

راه فرار از این وضع دشوار، حفظ امید و حفظ رابطه‌ی خود با گذشته است؛ ازیادنبردن آن‌چه بر ما گذشته، ازیادنبردن تاریخ، یعنی ازیادنبردن دوره‌ی طالبان و فجایع آن و ازیادنبردن جمهوریت غنی و فجایع آن.

یادداشت:

۱. من بر این عقیده نیستم که دکترین شوک موبه‌مو شبیه آن چیزی که در شیلی، روسیه یا عراق اتفاق افتاد در حال رخ‌دادن است؛ اما معتقدم که دکترین شوک می‌تواند نسخه‌های متعددی داشته باشد و به صورت‌های مختلف در جوامع مختلف مورد استفاده قرار گیرد.

۲٫ آن‌هایی که دوست دارند در مورد دکترین شوک بیشتر بدانند، به سراغ کتاب «دکترین شوک؛ ظهور سرمایه‌داری فاجعه»، نوشته‌ی نائومی کلاین بروند، یا اگر حوصله‌ی کتاب‌خواندن ندارند به سراغ مستندی که بر اساس همین کتاب با نام «دکترین شوک» ساخته شده بروند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.