افغانستان را میتوان کشور اشباح گفت. این کشور از آغاز پدیدآمدن تا امروز به دلیل موقعیت استراتژیکاش همواره صحنهی رقابتهای نظامی و استخباراتی ابرقدرتها بوده و آزمایشگاه گروههای ترس و ترور شدهاست؛ گروههایی که هم خود و هم افغانستان را به باد تباهی دادهاند. بنیادگرایان اسلامی که پیش از یورش روسها به افغانستان کمتر نام و کامی داشتند، با پشتیبانی سازمانهای استخباراتی غرب رشد سمارقوار یافته و بر شانههای جنبش خودانگیختهی مقاومت ضدروسی سوار شدند. سرانجام، شکست روسها در افغانستان نه تنها مایهی بدبختی برای شوروی پیشین شد، بلکه نیرویی را رشدورونق داد که تا کنون مترادف ترس، وحشت و جنایت است. این نیرو زیر نامهای گوناگون در هر دورهیی برای دستیابی به قدرت سیاسی دست به کشتار و وحشتآفرینی زدهاست؛ اما در ماهیت هدف واحدی را دنبال میکند.
بازیگران بزرگ استخباراتی برای هر دورهیی، نسخهی تازهیی از بنیادگرایی اسلامی را رونمایی میکنند که نیازمندیهای روز را برطرف کند. آنان اگر خواستند گروههای پراکندهی جهادی را به جان هم میاندازند و در نهایت کشورها را از راه نابودی زیرساختهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی وابستهی خود میسازند؛ و اگر منافع آنها حکم کند، تمام گروههای تندرو اسلامی را زیر یک چتر قرار داده و از آن علیه دشمنان استراتژیکشان بهره میبرند.
براساس اسنادی که از سوی ادوارد اسنودن فاش شده، داعش زادهی عملیاتی بهنام «لانهی زنبور» است که برای گردهمآوری تمام گروههای تندرو اسلامی زیر یک چتر از سوی سازمانهای استخباراتی امریکا، انگلیس و اسراییل راهاندازی شده بود. داعش قرار بود در مصر مستقر شود، اما رویکارآمدن نظامیان در این کشور سبب شد تا برنامه تغییر کند. اکنون این گروه همچون شبح ترسناک در خاور میانه، آسیای مرکزی و افغانستان و پاکستان در حال گردش است.
حضور داعش در افغانستان دو فرضیه را مطرح میکند:
الف: دولت ایالات متحد امریکا در هر سرزمینی که به بهانهی ثباتسازی رفته است نه تنها که امنیت نیاورده بلکه جنگ را پیچیدهتر کرده و زمینهها و فرصتهای تازهیی برای رشد بنیادگرایی اسلامی فراهم کرده است. امریکاییها با بیرونشدن از عراق، زمینه را برای فعالیت داعش آماده کردند؛ اما حالا عین تجربهی تلخ در افغانستان تکرار میشود. بحرانسازیها اما برای ایالات متحد امریکا سود زیادی داشته و در نهایت پای این ابرقدرت را به سرزمینهای تازه کشاندهاست.
نفوذ داعش در افغانستان ممکن است بخشی از برنامهی انتقال جنگ از افغانستان به آسیای میانه باشد که سازمانهای جاسوسی غربی به همکاری شماری از سازمانهای استخباراتی کشورهای منطقه سعی دارند آن را اجرایی کنند. ازایننظر، داعش بازی استخباراتی در ظرف بزرگتر است و افغانستان و پاکستان هم کشورهایی اند که ظرفیت گسترش این بازی را به قلمروهای تازه دارند.
دولت ایالات متحد امریکا در هر سرزمینی که به بهانهی ثباتسازی رفته است نه تنها که امنیت نیاورده بلکه جنگ را پیچیدهتر کرده و زمینهها و فرصتهای تازهیی برای رشد بنیادگرایی اسلامی فراهم کرده است. امریکاییها با بیرونشدن از عراق، زمینه را برای فعالیت داعش آماده کردند؛ اما حالا عین تجربهی تلخ در افغانستان تکرار میشود.
طالبان که بیشتر ماهیت محلی دارند تا منطقهیی و جهانی، برای پیشبرد این برنامه چندان مناسب نیستند؛ اما داعش که حتا جغرافیای خیالی حاکمیتاش بر بخشی از آسیا، افریقا و اروپا را ساخته، در صدد راهاندازی «خلافت اسلامی» در بخشی از جهان است و مرزهای ملی کنونیِ کشورهای اسلامی را به رسمیت نمیشناسد، گزینهی خوبی برای اجرای برنامهی گسترش و انتقال جنگ به سرزمینهای تازهتر است. داعش با موفقیتهایی که در عراق و سوریه بهدست آورد، نشان داد که این توانایی را دارد تا سیلآسا دست به جنگ تهاجمی زده و همه را غافلگیر کند.
ب: طالبان در افغانستان نقش بهعهدهگرفتهشده را نتوانستند به سرانجام برسانند و بیشتر محلی باقی ماندهاند. براساس گزارشها، طالبان حالا قاطعیت ایدئولوژیک گذشته را از دست داده و بیشتر پولمحور شدهاند. با امضای توافقنامهی صلح میان امریکا و طالبان شانس پیوستن طالبان به روند صلحِ نسبت به سالهای گذشته بیشتر است؛ اما این به معنای پایان کار نیست. اگر طالبان به روند صلح پیوسته و دست از جنگ بردارند، چه نیرویی باید بهعنوان جاگزین طالبان، جنگ در افغانستان را پیش ببرد؟
دولت اسلامی مشهور به داعش میتواند جاگزین طالبان شده و جنگ با نیروهای امنیتی افغانستان را ادامه دهد. داعش ممکن است در هماهنگی با سازمان جاسوسی پاکستان تلاش کند تا همانگونه که بخشی از طالبان پاکستانی را به خودش جلب کردهاست، سایر تندروان اسلامی مستقر در آن کشور را هم زیر چتر خود گرد آورده و جغرافیای جنگ طالبان پاکستانی را به افغانستان منتقل کند. داعش اگر نتواند توقع بزرگ گسترش و انتقال جنگ به سرزمینهای تازه از جمله آسیای میانه را برآورده کند، دستکم در افغانستان میتواند چالشساز شود و درد سرهای زیادی ایجاد کند.
این ارزیابیها در سطح فرضیه مطرح شدهاست و فقط با گذشت زمان میتوان بهتر سنجید که کدام یک از آنها درست از آب درمیآید. اما در این هیچ شکی وجود ندارد که حضور داعش در افغانستان به هر دلیلی که باشد، پیامدهای خطرناک و مرگبارتر از القاعده و طالبان دارد. داعش با داشتن دغدغهی راهاندازی «خلافت اسلامی» در سطح جهانی، بیرحمتر از هر گروه تروریستی دیگر ظاهر شده و پیش از هر کاری، در ذهن مردم ترس میآفریند: ترسِ گردنزدن، ترسِ کشتار دستهجمعی و تکفیر.