نزدیک به دودهه از حضور امریکاییها و متحدانشان در افغانستان میگذرد. فرایند دولت – ملتسازی با سنگبنای دموکراسی بورژوایی هدف آغازین این حضور پنداشته میشد. شهروندان افغانستان باید برای مشروعیتبخشیدن به یک چنین نظامی در روندی به نام انتخابات شرکت میکردند. این روند اما از آغاز تا امروز روند فسادزده و بیاعتبار بودهاست. هربار که انتخاباتی در افغانستان برگزار شده، نه تنها که باورمندی به دموکراسی نمایندگی را نهادینه نکرده بلکه شکوتردید و در نهایت بیباوری به یک چنین سازوکاری را تشدید کردهاست.
آزمون چند انتخابات ریاست جمهوری و مجلس نمایندگان نشان دادهاست که فساد عنصر کلیدی دموکراسی نمایندگی است و غیر از این ممکن نیست. دستکم در افغانستان به روشنی ثابت شدهاست که چیزی به نام شایستهسالاری، انتخاب آگاهانه و ارزش «رأی مردم» اصلن مطرح نیست/نبودهاست. انتخابات مجلس نمایندگان که در ۲۸ و ۲۹ میزان سال ۱۳۹۷ برگزار شد، آخرین نمونه از واقعیت بدی است که بیباوری ما به دموکراسی نمایندگی را بهگونهی مستدل ثابت میکند.
رأیدهندگان
بیشتر رأیدهندگان در افغانستانْ فرودست و فقیر اند و برای یافتن لقمهی نانی از بامتاشام هر مشقتی را تحمل میکنند. این شمار از رأیدهندگان که غم نان مهمترین مسألهی زندگی آنان است، کمتر فرصت آموزش دارند و بنابراین از سواد و آگاهی بالایی برخوردار نیستند. فقر و آگاهی پایین این دسته از رأیدهندگان اما همواره برای نامزدان ثروتمند فرصتی فراهم کرده است تا در بدل پرداخت پول ناچیز و یا تهیهی غذا برای تنگدستان رأی آنها را به سود خودشان به دست آورند.
در هر کارزار انتخاباتییی در افغانستان یکی از رسمهای معمول برای تحمیق تودهها برگزاری خیراتهای بزرگ است که در آن به باشندگان محل به گونهی رایگان غذا داده میشود. گفتهی معروفی است که «شکم گرسنه را منطق سیر نمیکند». نامزدان ثروتمند واقف بر وضعیت فقرزدهی حاکم در کشور با خرچکردن پولهای هنگفت و برگزاری خیراتها و توزیع پول در میان فرودستان توانستند موفقیت خودشان را رقم بزنند.
نتیجهی اینهمه هزینههای گزاف، راهیابی خرپولهای کمسواد و فاقد دانش سیاسی به مجلس نمایندگان است؛ موضوعی که سبب شده این دیدگاه در میان فرودستان رواج یابد که پارلمان جای آدمهای بیپول و فقیر نیست، برای رسیدن به چوکی مجلس باید پول گزافی در بساط داشته باشید، دانش و سواد اهمیت چندانی ندارد. این دیدگاه که از سوی دستگاه ایدئولوژیک کاپیتالیسم نیز تبلیغ و ترویج میشود، بخشی از تلاش سرمایهداری برای ناامیدکردن فرودستان از سیاست است.
آری! با تجربهیی که از چند انتخابات ریاست جمهوری و مجلس نمایندگان در افغانستان به دست آوردهایم، میتوانیم به یقین مدعی شویم که دموکراسی نمایندگی در کل و انتخابات در جزء مدتها است که ماهیت ارتجاعی به خود گرفتهاند و نه تنها که نمیتوانند ابزاری برای تغییر وضعیت موجود باشند، بلکه سبب پایداری وضعیت فلاکتبار کنونی میشوند؛ وضعیتی که دیگر غیرقابلتحمل شدهاست و باید تغییر کند.
نوع نگاه و برداشتها نیز در میان فرودستان بهگونهیی است که گویی اگر ثروتمندان به مجلس نمایندگان راه بیابند، فارغ از دغدغهی آبونان کمتر دست به فساد و معاملهگری میزنند، و بنابراین بهتر میتوانند از «منافع مردم» نمایندگی کنند! درحالیکه آشکار است سرمایهداران برای کسب مصونیت قضایی (به هدف سهمگیری آزادانهتر در فساد، پولشویی و فعالیتهای مافیایی) و اندوختن هرچه بیشتر و بهتر ثروت به مجلس نمایندگان رفتهاند، نه «نمایندگی» از «مردم». اصلن چیزی به نام مردم برای ثروتمندان ارزش و اهمیتی ندارد. برای این عده، کرسی مجلس نوعی تختهی پرشی است برای کسب امتیاز سیاسی و دستیابی به پروژهها و قراردادهای میلیاردی بیشتر.
رأیگیرندگان
در انتخابات مجلس نمایندگان اخیر نامزدان به سه دسته تقسیمبندی شده بودند. دستهی اول شامل سرمایهدارانی بود که با تکیه بر پول و ثروت گزاف بهدستآمده از فساد و بهرهکشی فرودستان سعی کردند به کرسی مجلس نمایندگان دست یابند که بسیاری از آنها به هدفشان رسیدند. دستهی دوم، فرزندان رهبران پیشین جهادی بودند که افزون بر امکانات مالی، دلخوشی اصلی آنان برای احراز چوکی پارلمان به جایگاه سنتی و سیاسی پدرانشان برمیگشت. دستهی سوم تحصیلکردگانی بودند که تنها دانش و شهرت کموزیادشان را مایهیی برای رسیدن به چوکی مجلس میدانستند.
از میان این سه دستهْ سرمایهداران موفقتر عمل کرده و به مجلس نمایندگان راه یافتند، بهگونهیی که مجلس کنونی بیشتر ثروتمندان را در خودش جا داده است. با آن که شماری از فرزندان رهبران پیشین جهادی نیز در جمع اعضای کنونی مجلس نمایندگان شامل اند؛ اما شماری از این جهادیزادهها حتا با تکیه بر پشتوانهی شهرت و نفوذ پدری نیز نتوانستند به پارلمان راه بیابند. این موضوع برای رهبران پیشین جهادی و جهادیزادهها که خیلی از «پایگاه مردمی» خودشان مطمئن بوده و لافهای گزاف میزدند، ممکن شوک جدییی بود.
انتخابات مجلس نمایندگان اخیر اما برای آنعده از نامزدانی که بیشتر از طریق رسانهها به عنوان «کارشناس»، «فعال مدنی» و مجری برنامههای رسانهیی شهرت کموبیشی کسب کرده بودند، بهشدت ناامیدکننده بود. آنها که فکر میکردند جای پایی در میان مردم باز کردهاند و با استفاده از شهرت رسانهیی میتوانند به لقمهی چرب پارلمان برسند، انتخابات مجلس نمایندگان آبِ سردی بر روی رؤیاهای آنان ریخت و از خواب غفلت بیدارشان کرد. آنها باید حالا خوب فهمیده باشند که زیاد هم نباید مغرور شمارِ لایک فیسبوکی و دنبالکنندگانشان در شبکههای اجتماعی باشند. واقعیت بیرحم با آنچه در شبکههای مجازی در جریان است، کمتر همخوانی دارد.
نتیجهگیری
لنین به درستی میگفت: «دموکراسی بورژوایی درحالیکه نسبت به نظامهای قرون وسطایی پیشرفت تاریخی عظیمی به شمار میرود، همواره دموکراسی محدود، سرودم بریده، جعلی و سالوسانه باقی میماند که برای توانگران در حکم بهشت برین و برای استثمارشوندگان و تهیدستان در حکم دام و فریب است.»
آری! با تجربهیی که از چند انتخابات ریاست جمهوری و مجلس نمایندگان در افغانستان به دست آوردهایم، میتوانیم به یقین مدعی شویم که دموکراسی نمایندگی در کل و انتخابات در جزء مدتها است که ماهیت ارتجاعی به خود گرفتهاند و نه تنها که نمیتوانند ابزاری برای تغییر وضعیت موجود باشند، بلکه سبب پایداری وضعیت فلاکتبار کنونی میشوند؛ وضعیتی که دیگر غیرقابلتحمل شدهاست و باید تغییر کند.