از هشتم مارچ – که در تقویم جهانی به نام «روز جهانی زن» به ثبت رسیده است – همه ساله در افغانستان بزرگداشت میشود. مراسم تجلیل از این روز در هوتلهای شیک صورت میگیرد و بیشتر برنامهها از سوی حکومت و سفارتخانهها راهاندازی میشود و فعالان حقوق زن و کارمندان ادارههای دولتی با بهتنکردن لباسهای شیک در مراسم حضور مییابند. در این برنامهها صحبتها همه اتوکشیده است و سخنرانان از اهمیت حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سخنها میبافند و دولتمردان وعدههای بلندبالایی برای تأمین حقوق زنان میدهند؛ از نوع وعدههای توخالییی که در هر محفل و مناسبتی داده میشود و صرفن محدود به روز هشتم مارچ نیست.
با حضور در مراسم گرامیداشت از روز جهانی زن گاهی فکر میکنید که تفکیکی میان ولنتاین و هشت مارچ وجود ندارد. همه چیز به شیکسازی وضعیت موجود محدود میشود و خبری از مبارزه در برابر سیستم بردهساز سرمایهداری نیست: زنان هنوز معنای مبارزهجویانهی هشتم مارچ را به درستی درک نکردهاند.
ما در افغانستان فمینیست نداریم و تنها چند نفر وندزنِ پروژهبگیر و یا «گدیگک»های ظاهرن چپ اینجا و آنجا گاهی به دیده میآیند که فکر نمیکنم اصلن معنای درست فمینیسم را بدانند و صرفن شنیدهاند که کتابی بهنام «جنس دوم» از سیمون دو بووار وجود دارد. حتا آنهایی که خودشان را چپ میخوانند چیز زیادی از ایدهی چپ نمیدانند و تنها یاد گرفتهاند که چگونه بر منتقدانشان با ادبیات کوچهیی و بچگانه حمله کنند. رهبران چپ پیر اعتراف کردهاند که زنان موجود در سازمانهای آنان صرفن «گدیگک»هایی اند که با اشارهی کاکا فلان و ماما فلانشان میرقصند و از ارادهی آزاد تصمیمگیری برخوردار نیستند.
ما در افغانستان فمینیست نداریم و تنها چند نفر وندزنِ پروژهبگیر و یا «گدیگک»های ظاهرن چپ اینجا و آنجا گاهی به دیده میآیند که فکر نمیکنم اصلن معنای درست فمینیسم را بدانند و صرفن شنیدهاند که کتابی بهنام «جنس دوم» از سیمون دو بووار وجود دارد. حتا آنهایی که خودشان را چپ میخوانند چیز زیادی از ایدهی چپ نمیدانند و تنها یاد گرفتهاند که چگونه بر منتقدانشان با ادبیات کوچهیی و بچگانه حمله کنند. رهبران چپ پیر اعتراف کردهاند که زنان موجود در سازمانهای آنان صرفن «گدیگک»هایی اند که با اشارهی کاکا فلان و ماما فلانشان میرقصند و از ارادهی آزاد تصمیمگیری برخوردار نیستند.
فعالان حقوق زن در افغانستان در ۱۹ سال فقط توانستهاند با استفادهی ابزاری از زنان فرودست خود را مطرح کنند و به کرسی و مقام دولتی برسند. در این مدت هیچگونه کار بنیادی در عرصهی تأمین حقوق زنان صورت نگرفته است؛ در حالی که هیاهوی «دفاع از حقوق زن» کرکنندهتر از هر زمان دیگری بوده و پولهای زیادی هم زیر این نام حیفومیل شده است.
فعالان حقوق زن در این مدت تنها توانستهاند مناسبتها و رویدادهای خشونت علیه زن را پروژهییزه کنند: رقابت برای گرفتن پروژه. باری شرل بنارد، همسر زلمی خلیلزاد در مقالهیی علیه همنوعان افغانستانیاش تاخت و به آنان گوشزد کرد که مسؤولیت مبارزه برای کسب حقوقشان را خود به دوش بگیرند. او تأکید کرده بود که مبارزه برای بهدستآوردن حقوق به معنای چاپ مقاله در رسانههای غربی نیست.
فعالان واقعی حقوق زن در طول تاریخ مبارزاتشان در پی خلق ادبیات زنانه و رهایی از سلطهی مردسالاری برآمدهاند. به باور فمینیستها، «عدم خلق ادبیات زنانه نخستین سرکوب زنان است.» برخی از نویسندگان فمینیست روی معرفتشناسی فمینیسم پافشاری میکنند. به باور آنان، تا زمانی که زنان معرفتشناسی فمینیستی را از سلطهی مردان رهایی نبخشند، همواره درجهدوم باقی خواهند ماند. فمینیستها در تلاش نفی قدرت مردان و تأمین استقلال فکری در میان زنان اند، تا از این طریق زنانهنویسی را وارد گفتمان سیاست و اجتماع بسازند.
مبارزهی مصرانهی زنان سبب میشود تا از سیاهچالهی تاریخ مردانه و «عقل مزکر» رهایی یابند و هویت مستقل برای خود دستوپا کنند. اما این هویت مستقل نیاز به مبارزهی مداوم و خستگیناپذیر دارد که «فمینیست»های افغانستانی هنوز قادر به درک و پیشبرد یک چنین مبارزهیی نشدهاند.