فقروفلاکت، بیکاری، اعتیاد و آلودگی هوا در کشور بیداد میکند: پل سوخته از معتاد و سرکهای پایتخت از گدایان کودک و پیر لبریز شده و فضای شهر خودش را در دود گم کرده است. این وضعیت بد ناشی از ناکارآمدی، بیمدیریتی و فساد تیم حاکم است؛ تیمی که فقط در فکر بقای خود است و شهروندان تاوان بیکفایتی و فساد این تیم را میپردازند. اما در این وضعیت ناانسانی، عدهیی به جای اعتراض و گرفتن یخن حاکمان «ایستگاه مهربانی» و کمپاینهای نمایشییی از این دست راهاندازی میکنند. بخشی از فلاکت امروز از نوع نگاه و برخورد ما به واقعیت ناشی میشود. در این سالها علیه همه چیز اعتراض کردیم، جز فقروفلاکت. دیدیم و فراموش کردیم و یا همه چیز سانتیمانتالیزه شد.
نمایش و کمپاین شیوهیی از کار حکومتهای نئولیبرال و حامی نظام بازار است. از این طریق بار مسؤولیت کاسته میشود و چند نفر سلیبریتی وظیفهی همه را به انجام میرسانند. در نظامهای بازار آزاد که دولت با نظارت همه چیز را در جیب چند سرمایهدار میریزد و یکی از گرسنگی بیمار است و دیگری از پرخوری، بهترین کار ترویج آگاهی طبقاتی و اعتراض رادیکال است. بهجای کمپاینهای نمایشی بروید اعتراض پول من کجاست و پول کد ۹۱ کجا مصرف شده است، راهاندازی کنید.
فقر با دلسوزی و چند عکس فیسبوکی حل نمیشود، بل این شیوه روی فقر پرده میاندازد. فقر روزافزون واقعیت جامعهی ماست؛ اما این کمپاینها بهگونهیی ذهنیتسازی میکند که گویی تلاش برای ساختن جامعهی بدون فقر کار عبث و بیهوده است: فقیر باید منتظر بماند تا فلان نهاد خیریهی وابسته به میلیاردرهای سرمایهداری دلش به وضعوحال رقتبار او بسوزد و بعد پول و متاع ناچیزی را – که مراسم تحویلدهی آن با نمایش رسانهیی رذیلانهیی همراه است – «اعطا» کند.
نمایش و کمپاین شیوهیی از کار حکومتهای نئولیبرال و حامی نظام بازار است. از این طریق بار مسؤولیت کاسته میشود و چند نفر سلیبریتی وظیفهی همه را به انجام میرسانند. در نظامهای بازار آزاد که دولت با نظارت همه چیز را در جیب چند سرمایهدار میریزد و یکی از گرسنگی بیمار است و دیگری از پرخوری، بهترین کار ترویج آگاهی طبقاتی و اعتراض رادیکال است. بهجای کمپاینهای نمایشی بروید اعتراض پول من کجاست و پول کد ۹۱ کجا مصرف شده است، راهاندازی کنید
چیزهایی که در این کمپاینها جمعآوری میشود از جانبی اگر جنبهی تشویقی دارد، ازسویدیگر سکهی حقارت را نیز به همراه میآورد. کمپاینها زندگی تحقیرشده را بر شهروندان تحمیل میکنند و ممکن است خیلی از کسان به این عمل راضی نباشند و از روی فقروفلاکت به این خفت مجبور اند تن دهند. این گونه کمپاینها به وضعیتی میانجامد که به گفتهی نائومی کلاین در کتاب دکترین شوک، «ربودن ضروریات یک زندگی آبرومندانه از میلیونها شهروند» میتوان نام گذاشت.
این گونه کمپاینها برای برگزارکنندگان سرمایهی نمادین میآورد که ارزش آن به مراتب بالاتر از ارزش مادی است. برخوردارشدن از سرمایهی نمادین سبب اتوریته و اعتبار اجتماعی میشود و این اعتبار و اتوریته روزنههای تازهیی را به روی فرد میگشاید و باعث کسب مقام یا پولهای بادآورده از مجرای حکومت میشود. در افغانستان بسیاری از افراد از این طریق به کرسیهای دولتی و مشاوریتها رسیدهاند.
برما است که برای دگرگونی وضعیت روی فقیران و فرودستان جامعه تمرکز کنیم؛ برای نجاتمان آستین بالا بزنیم و آگاهی طبقاتی را ترویج کنیم. به جای ترویج «عدالت صدقهیی» و برخورد سانتیمانتال بهتر است به ریشهها حمله کرد؛ در برابر وضعیت کنونی باید به پا خواست تا نقد مشکلات رادیکالیزه شود. به قول میشل لووی در کتاب ستارهی صبحگاه، «راههای قدیمی، جادههای سنگفرششده و خیابانهای کوبیده مسیرهایی اند در اختیار دشمن. راههای جدید باید پیدا کرد؛ هرچند پویندگان، راههای نوین را خود میسازند.»