چه چیزی سبب شد تا شما نتوانید در کشور خودتان زندگی کنید؟
من به وضع موجود معترض بودم؛ به آنچه عملن از جانب یک دیکتاتوری داشت نان، آزادی و جان/روان مردم را میگرفت. اشتراکم در اعتراض و گردهمایی با تعدادی از بهستوهآمدگان از ستم رژیم جمهوری اسلامی سروکارم را به توقیف و بازجویی کشاند. تهدید، زندان، آزار و ترساندنهای متواتر و زیر ذرهبین وحشیهای اطلاعات بودن امکان هر حرکت و تلاشی را از من میگرفت. کیست که با آن رژیم خونخوار اختلاف فکری نداشته باشد. اکثر مردم ایران و اطرافیان من در آن زمان مخالف حکومت اسلامی بودند. همه میدانند که رژیم عملن مردم را گروگان گرفته است.
چرا افغانستان را به عنوان کشوری که باید به آن پناه ببرید انتخاب کردید، کشوری که مردماش برای گریز از فقر، جنگ و ناامنی به کشورهای دیگر پناه میبرند و کمتر کسی برای پناهجویی به آن مراجعه میکند؟
تصمیم فرار من از ایران در فرصت تنگی گرفته شد. وقتی اطلاع یافتم که با دسیسهی تازه قرار است دوباره بازداشتم کنند و اینبار معلوم نیست چه برایم ببُرند، نه از وضعیت مالی خوبی برای فرار به کشور دیگری برخوردار بودم و نه زمان آن را داشتم. با مشورهی دوستان بلوچ و افغانستانیام به افغانستان آمدم. علیرغم اشراف بر مشکلات عدیدهی افغانستان گمان میکردم به دلیل حضور سازمانهای حقوق بشری شانس بیشتری برای زندهماندن و آزادی خواهم داشت. در آن مجال این تنها گزینهی من بود و تعلل و تأخیر در تصمیمگیری ممکن بود دیگر فرصتی برایم باقی نگذارد تا فرار کنم.
برخورد سازمانهای مدافع حقوق بشر در افغانستان با شما چگونه بوده است؟ آیا از عملکرد این سازمانها از جمله یونیسیار راضی هستید؟
سازمانهای حقوق بشری، یونیسیار و تمامی ارگانهای مسئول در قبال حقوق ابتدایی بشری قبل از هرچیز یک مشت عنوان پررنگولعاب بیشتر نیستند که با حضور فرمالیته در منطقه پیرو سیاستهای حاکم و متعارف قدرتهای بزرگ عمل میکنند. من پس از تلاشهای بسیار و تجربهی زندان در افغانستان به دلیل معضل اقامت در واپسین روزهای زندان توانستم برگهی پناهندگی را از نمایندههای یونیسیار در داخل زندان دریافت کنم. یک برگهی خالی بدون هیچ امتیازی تا دو سال. بعد از دو سال تلاش و پیگیری و سماجت، اندک امتیازی برای زندهمانی دریافت میکردم که با پرسوجوهای بازجویانهی مسئولان پروندهام در یونیسیار همراه بود.
سازمانهای حقوق بشری، یونیسیار و تمامی ارگانهای مسئول در قبال حقوق ابتدایی بشری قبل از هرچیز یک مشت عنوان پررنگولعاب بیشتر نیستند که با حضور فرمالیته در منطقه پیرو سیاستهای حاکم و متعارف قدرتهای بزرگ عمل میکنند.
سهونیم سال پس از گرفتن برگهی پناهندگی و تلاش مستمر برای دستیابی به حقوق ابتدایی بشریام، سرانجام مجبور به اعتصاب غذا و اعتراض با لحنی شدیدتر از قبل شدم که مسئولان خارجی و داخلی سازمان یونیسیار و حقوق بشر در افغانستان در پاسخ به من گفتند: ما مسئول جان و امنیت تو نیستیم. آنان اعتصاب و اعتراض مرا در پروندهام اغتشاش ثبت کردهاند تا در رفتن به کشور دیگر دچار مشکل شوم. نه تنها از برخوردشان راضی نیستم که شاکی و معترض این برخوردهای غیرانسانی سازمانهای پوشالی هم هستم.
اگر دولت افغانستان به شما پناهندگی بدهد، حاضرید در این کشور بهگونهی دایمی زندگی کنید؟
قوانین افغانستان در اعطای اقامت یا شناسنامهی افغانی به اتباع خارجی چالشهای فراوانی دارد و چنین چیزی کمتر ممکن است. من قبل از این که مجبور شوم رسانهها را برای پوشش صدای اعتراضام به مدد بطلبم حاضر بودم در صورت داشتن اسناد اقامتی که بتوانم با آن کار کنم و اشتراکم را در جامعه ضمانت کند، در این کشور بمانم. اما حالا که بیشتر از قبل و به سادگی در دسترس و تیررس تروریستهای سازمان اطلاعات ایران هستم، اقامت دایمی خودم را در افغانستان ناممکن میبینم و میخواهم به کشور دیگری منتقل شوم. البته این تصمیمی است که پس از شش سال تلاش تقریبن بیسرانجام برای اشتراک، ادغام و همراهی با مردم این کشور گرفتهام. بیسرانجامیاش مرتبط با قوانین این کشور و پیشزمینهی بدی است که جمهوری اسلامی از هویت ایرانی در این کشور ایجاد کرده است.
برخورد افغانستانیها با شما چگونه بوده است؟
برخورد افغانستانیها را نمیشود در همهی موارد جمع بست. تعدادی روحیهی بیگانهستیزی سختی دارند و به دلیل زخمخوردن از سیاستهای جمهوری اسلامی در مهاجرت یا در کشور خودشان از من به عنوان یک ایرانی متنفر اند. اما تعدادی هم بودند که در این مدت از جهت فرهنگ مهماننوازیشان لطف خوش نشان میدادند و تعدادی هم از سر رفاقت فکری برخوردشان انسانی و به یادماندنی بوده است. در مجموع من این مردم را درک میکنم و در هر صورت به آنان حق میدهم.